
در ادامه بررسی مسئله دارما و فرقه گرایی و تفسیرهای پیرامون آن، در اینجا می خواهیم مهم ترین تکنیک های دارمای حقیقی را معرفی کنیم. اگر به دنبال حقیقت دارما هستید، حتما این مطالب را تا انتها مطالعه نمایید.
فهرست مطالب:
همان طور که در مطلب دارما چیست؟ مسئله دارما و فرقه گرایی گفتیم، دارما نمی تواند مربوط به یک فرقه باشد و اینکه کلماتی مثل دارمای هندو، دارمای سیک، دارمای پارسی و… مطرح می شوند، در حقیقت کاملا اشتباه بوده و هیچ ارتباطی با دارمای حقیقی ندارند. وقتی که ذهن شما از عشق و محبت لبریز باشد، شما صلح و هماهنگی و شادی بسیاری را تجربه می کنید. این دارماست و هیچ ارتباطی با فرقه گرایی ندارد.
آن کسی که خودش را یک هندوی متعصب می نامد، یا خود را یک یهودی یا مسیحی یا سیک متعصب می داند، می تواند یک انسان با دارمای خوب باشد و یا می تواند کسی باشد که از دارمای پاک، بویی نبرده است. آداب و آیین های فرقه ای، عقاید و فلسفه ها، مراسم مذهبی و ظاهر متفاوت اشخاص، دارما را عوض نمی کند.
محتوای ذهن شما دارما است
دارما با این چیزها تفاوت دارد. به محتویات ذهن شما در حال حاضر دارما می گویند. اگر این محتویات سالم باشند، به شما پاداش داده می شود و اگر ناسالم باشند، مجازات می شوید. اگر این درک از دارما در هند و اجتماع مردم آن متداول شود و دارما و فرقه گرایی از این کشور حذف شود و به همان شکل قدیمی مربوط به 2500 سال قبل برگردد، آنگاه هند آرام تر خواهد شد زیرا مردم آن آرام تر می شوند.
مردم به اهمیت دارما پی می برند و به برخورداری از صفات دارما توجه نشان می دهند. یعنی توجه دارند ببینند آیا هر کس ذهن خودش را پاک نگه می دارد؟ و آیا آن را از آلودگی ها دور می کند؟ از منفی گرایی حفظ می کند؟ اگر خشم و نفرت و بدخواهی و دشمنی و سایر نکات منفی را در ذهن داشته باشید، دنباله روی مسیر دارما نیستید.
ممکن است آداب و مراسمی را انجام دهید. ممکن است به معبدی بروید و در مقابل بتی تعظیم کنید یا نماز بگذارید؛ ممکن است به کلیسا رفته، دعا بخوانید یا برای مناجات به معابد هندی بروید؛ ممکن است به بتکده بروید و در مقابل مجسمه بودا ادای احترام کنید؛ هیچ یک از این کارها به شما کمکی نخواهند کرد. زمانی که در ذهن خودتان منفی گرایی می کنید، ممکن است دلایل بیرونی بسیاری را سبب رنج خود بدانید.
برای پیدا کردن دلیل اصلی بدبختی، باید به عمق درون خویش فرو رویم

ممکن است دیگران را مقصر بخوانید. ممکن است این تصور غلط را پیدا کنید که دلیل رنج شما آن است که دیگران شما را آزرده و یا به شما توهین کرده اند، یا آن که چیز مورد نظر و خواسته شما رخ نداده و آنچه را که دوست نداشته اید، اتفاق افتاده است. شما در تمام طول زندگی دچار این توهم می شوید که به خاطر این موارد بیرونی دچار رنج و بدبختی هستید و همه این ها به خاطر آن است که دارما در این سرزمین فراموش شده و ما فراموش کرده ایم که برای پیدا کردن دلیل اصلی بدبختی و رنج خودمان، باید به عمق درون خویش فرو رویم.
فرض کنید کسی به من آزار می رساند و من احساس بدبختی می کنم. در کنار این دو اتفاق، یک چیز مهم دیگر هم در درون من روی می دهد. اما این حلقه رابط برای من ناشناخته باقی می ماند. وقتی کسی به من توهین می کند، من دچار خشم و نفرت می شوم و با احساسات منفی، عکس العمل نشان می دهم. و تنها در این موقع یعنی بعد از واکنش است که دچار رنج میشوم. در حالی که قبلا احساس رنج و بدبختی نمی کردم. علت رنج من آن نیست که کسی مرا آزار داده و یا چیز ناخواسته ای برایم اتفاق افتاده، بلکه علت رنج من آن است که من نسبت به این مسائل خارجی عکس العمل نشان می دهم. این دلیل اصلی رنج من است.
شما با گوش دادن به این نوع سخنرانی ها به این حقیقت نمی رسید، با خواندن مطالب یا روشنفکرنمایی با پذیرش این حرف ها به دلیل احساسات و یا اعتقاد و باور نسبت به این جملات هم به نتیجه ای نمی رسید. درک واقعی و درست دارما تنها به وسیله تجربه شخصی در درون خودتان به دست می آید و همین موضوع، نشان می دهد که دارما و فرقه گرایی با هم رابطه ای ندارند. چون این موضوع حاصل تجربه شما است، بدون وجود هیچ فرقه ای.
برای نشان دادن این نکته تصور کنید که من سهوا دستم را درون آتش بگذارم. قانون طبیعت آن است که دستم را بسوزاند و من چون دلم نمی خواهد که بسوزم، دستم را کنار می کشم. اگر دوباره این کار را تکرار کنم، باز هم دستم خواهد سوخت. وقتی که چند بار این کار تکرار شود، آن وقت درک می کنم که این آتش است و طبیعت آتش، سوزاندن است. پس بهتر است که از آن دوری کنم. این برای من درسی می شود و از طریق تجربه می فهمم که باید دستم را از آتش دور نگه دارم.
مفهوم ویپاسانا
به همین ترتیب شخص یاد می گیرد که چگونه از تکنیک دارما که در روزگاران قدیم در هند از آن استفاده می شد، بهره برد و آن را تمرین کند. یادگیری دارما یعنی مشاهده واقعیتی که در درون شخص وجود دارد. کلمه ای که برای این گونه مشاهده از آن استفاده می شد، کلمه ویپاسانا بود. این کلمه به معنای مشاهده واقعیت به شکلی خاص است؛ مشاهده واقعیت به شکل درست و صحیح آن . مشاهده واقعیت به همان شکلی که هست، نه به صورتی که ظاهرا به نظر می رسد. نه به صورتی که با اعتقادات و فلسفه ها آمیخته باشد، نه به صورتی که با تصورات مخلوط شده باشد. بلکه مشاهده واقعیت با بهره گیری و به کار گیری یک روش علمی است.
مثلا وقتی که خشم به وجود می آید، شما شاهد این حقیقت هستید که خشم ایجاد شده، بدون توجه به موضوع خارجی که سبب به وجود آمدن خشم شده است. شما فقط خشم را به عنوان خشم نگاه می کنید یا نفرت را به شکل نفرت، شهوت را به همان صورت شهوت، خودخواهی را به شکل خودخواهی و خلاصه هر نوع آلودگی را که در ذهن به وجود می آید، به همان صورت مشاهده می کنید. خیلی ساده فقط آن را مشاهده می کنید. مانند شخص سومی به آن نگاه می کنید و خودتان شخصا در آن مورد منفی خاص دخالت ندارید.
این طریق مشاهده کردن به صورت یک شاهد – شاهد عینی – کار بسیار مشکلی است. وقتی که خشم به وجود می آید، مانند کوه آتشفشانی است که منفجر می شود و ما را زیر نفوذ خود می برد. و وقتی که ما تحت تأثیر خشم فرار بگیریم، دیگر نمی توانیم آن را مشاهده کنیم. در عوض، گفته ها و حرکاتی را به کار می بریم که مایل به گفتن و انجام آن ها نیستیم و بعد پشیمان می شویم که: نباید این کارها را می کردیم و نباید به این صورت عکس العمل نشان می دادیم. اما دفعه بعد که وضع مشابهی پیش می آید، باز به همان صورت عکس العمل نشان می دهیم. و این ها همه به خاطر آن است که ما، در درون خودمان، واقعیت و حقیقت را تجربه نکرده ایم.
دارما و تکنیک مشاهده حقیقت در درون

اگر شما این تکنیک یعنی مشاهده حقیقت در درون تان را یاد بگیرید، آنوقت متوجه می شوید وقتی که خشم در ذهن به وجود می آید، هم زمان با این خشم، دو موضوع دیگر نیز در بدن اتفاق می افتد. در رابطه با تنفس متوجه می شوید به محض آن که حس هایی مانند خشم، نفرت، بدخواهی، شهوت، خودخواهی و یا هر نوع آلودگی ذهنی در ذهن ایجاد می شود، تنفس شما از حالت طبیعی خارج شده، نمی تواند طبیعی بماند و نامرتب می شود یعنی کمی سخت و کمی تند می شود. و هنگامی که آن حس منفی به خصوص از میان رفت، می بینید که نفس شما دوباره به حالت طبیعی باز می گردد، دیگر تند یا خشن و سخت نیست.
این موارد در سطح کلی و جسمانی بدن اتفاق می افتند. اما در سطح ظریف تر هم چیزی اتفاق می افتد، زیرا ذهن و جسم به شدت به هم وابسته اند و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند. این تأثیرات متقابل جسم و ذهن، به طور دائم و شب و روز در درون ما رخ می دهند. در سطح ظریفتری از جسم، نوعی عکس العمل بیوشیمیایی صورت می گیرد. نوعی عکس العمل الكترومغناطیسی شروع میشود و اگر شما یک مراقبه گر خوب ویپاسانا باشید، متوجه می شوید و می گویید: «دقت کن – خشم به وجود آمده!» آن وقت چه میشود؟ می بینید که در سراسر بدن گرما تولید شده، تپش ایجاد شده و تمامی بدن حالت تتش دارد. در این حالت تنها کاری که شخص می تواند انجام دهد، مشاهده کردن است.
راه حل دارما برای دوری از خشم و نفرت
هیچ کاری نکنید. فقط شاهد باشید. سعی نکنید خشم را از خودتان دور کنید. سعی نکنید آثار خشم را از خودتان دور کنید. مشاهده کنید. فقط شاهد باشید. به مشاهده ادامه دهید. آن وقت متوجه می شوید که خشم ضعیف و ضعیف تر می شود و از بین می رود. اگر خشم خودتان را فرو بدهید، آن وقت خشم به سطح ناخودآگاه ذهن وارد می شود و این خشم فرو داده شده بیرون نمی رود و باقی می ماند.
وقتی که دچار رنج می شویم، فکر می کنیم که دلیل این ناراحتی در بیرون است و همه سعی مان را برای از بین بردن دلایل بیرونی به کار می بریم. «فلانی رفتار نادرستی دارد. و رفتار نادرست او سبب ناراحتی من شده است. اگر او رفتارش را اصلاح کند، من شاد و خوشحال خواهم بود.» می خواهیم آن شخص را تغییر دهیم ولی آیا این کار ممکن است؟ آیا می توانیم دیگران را تغییر دهیم. خب حتی اگر بتوانیم یک نفر را تغییر بدهیم، چه تضمینی هست که شخص دیگری نیاید و مخالف خواسته های ما عمل نکند؟
تغییر دادن همه مردم دنیا غیر ممکن است. همه مردان بزرگ دانا و مقدس و آگاه و روشن بین یک راه را نشان می دهند: «خودتان را عوض کنید. در مقابل آنچه که اتفاق می افتد، عکس العمل نشان ندهيد. واقعیت و حقیقت را به همان صورتی که هست، مشاهده کنید.» اما هنگامی که ما روش مشاهده کردن خودمان را ندانیم، وقتی که راه و روش تشخیص خودمان و تشخیص حقیقت را ندانیم، آن وقت نمی توانیم برای رهایی از رنج و اسارت کاری انجام دهیم.
برای مثال، ممکن است وقتی موردی پیش می آید، شما توجه خودتان را به چیز دیگری معطوف کنید. شما احساس بدبختی می کنید و نمی توانید اشخاص با موقعیت های خارجی را تغییر دهید. پس حواس خودتان را متوجه چیز دیگری می کنید. به سینما با تآتر می روید، یا بدتر از آن برای فرار به یک نوشگاه یا قمارخانه می روید. برای مدتی کوتاه، حس می کنید که از دست ناراحتی خود نجات پیدا کرده اید، در حالی که این یک توهم و خیال است.
شما از مشکل و رنج خود نجات پیدا نکرده اید. مشکل همان جاست. تنها توجهتان را از آن برگرفته اید و مشکل به درون تان رفته است، گه گاه از درون به بیرون آمده و بر شما غلبه خواهد کرد و شما از دست آن رهایی ندارید. روش دیگری برای این کار وجود دارد. این بار ظاهرا در قالب مذهب به یک معبد یا بتکده میروید! دعا می خوانید، سرود مذهبی می خوانید و ذهن تان منحرف می شود و احساس خوشحالی می کنید، اما این هم نوعی فرار است. شما با مشکل تان مواجه نشده اید. این دارمای واقعی هند قدیم نیست.
ما باید رودرروی مشکل قرار بگیریم. وقتی که رنجی در ذهن به وجود می آید، با آن رو به رو شوید. وقتی به آن مشکل هم چون یک شاهد نگاه کنید، آن گاه به عمق علت آن مشکل می روید و اگر یاد بگیرید که به عمق مشکلات رفته و دلایل اصلی آنها را ببینید، متوجه می شوید که لایه هایی از این دلایل ریشه دار و عمیق شروع به پاک شدن می کنند. و هر چه لایه های مختلف، یکی بعد از دیگری کنده شده و از بین بروند، شما هم به همان نسبت از رنج آزاد می شوید.
در این حال، شما نه این رنج را فرو خورده اید و نه آن را با بیان کلمات با انجام حرکات نشان داده اید و به سبب آزار دیگران شده اید، تنها مشاهده اش کرده اید. بدون هیچ واکنشی، تنها آن را شاهد بوده اید.
به پایان قسمت دوم مسئله دارما و فرقه گرایی رسیدیم. در این قسمت هم دلایل دیگری برای شما ذکر کردیم که به این حقیقت برسید دارما هیچ رابطه ای با هیچ فرقه ای ندارد. علاوه بر این در مورد برخی از تکنیک های عملی دارما برای رهایی از انرژی های منفی گفتیم. در قسمت بعدی به سراغ تکنیک های دیگری می رویم و مطالب بیشتری در مورد دارما و فرقه ها ارائه می دهیم.
سوالات مرتبط:
دارما چیست؟ معنای این کلمه «آنچه که کسی در خود دارد» بوده است؛ آنچه که شخص را شامل می شود. آن، همانا دارما است. این بدان معناست که در هر لحظه، ذهن هر کس چه چیزهایی را در خود نگهداری می کند یا ذهن شخص شامل چه چیزهایی است؛ این چیزها می توانند افکار سالم یا ناسالم باشند. علاوه بر این در نوشته های قدیمی، برای کلمه دارما معنای دیگری هم وجود داشت. این کلمه به معنای طبیعت و خصوصیت آنچه ذهن در برداشت، بود که می توانست پاک یا ناپاک باشد، یعنی خصوصیات محتوای ذهنی هر شخص را دارما می گفتند.
اگر این صفحه را می پسندید، به آن امتیاز دهید